به گزارش راهبرد معاصر، چند روز پیش ولیعهد سعودی در مصاحبه با شبکه خبری العربیه گفت که ایران کشوری همسایه است و امیدواریم بتوانیم رابطه خوبی با آن داشته باشیم. بن سلمان در ادامه اظهار داشت، ما نمیخواهیم ایران در شرایط سختی باشد، برعکس، میخواهیم ایران در رفاه باشد و رشد کند. ما منافعی در ایران داریم و آنها هم در پادشاهی (سعودی) منافع خود را دارند. امری که می تواند به نوبه خود زمینه ساز سوق دادن منطقه و جهان به سمت رشد و شکوفایی باشد.
1- برخلاف آنچه که به شکل گسترده گفته می شود دلیل تغییر رفتار سعودی درباره ایران، خستگی یا به بنبست رسیدن آنها در یمن نیست؛ بطوریکه اگر این موضوع را از صفر تا صد به یمن و اتفاقات در حال جریان در آن گره بزنیم بی شک دچار سهل انگاری در تحلیل و کوته بینی در آینده پژوهی با نگاه رهیافت انگارانه و مدیریت ارزیابی و سنجش رویدادهای سیاسی شده ایم. اگرچه رویکرد رسانه ای دستگاه حاکمه سعودی در ارتباط با ایران تغییر کرده است اما این بدان معنا نیست که سعودی از مواضع پیشین خود بطور تمام و کمال عقب نشینی نموده است. بطوریکه سعودی در بازی رسانه ای مذکور درصدد است تا فضای خلاء منطقه ای را که از فعال شدن تنش ها به کلاف سردر گمی تبدیل شده با پیش کشیدن ملاحظات منطقه ای از موضوع برقراری رابطه با ایران مدیریت کند.
2- خواه ناخواه تهران و ریاض دو رقیب سنتی در چارچوب مناسبات منطقه ای به شمار می روند؛ اما این رقابت ها در کنه وجودی شان در یک نگاه رئالیستی نمی توانند به عاملی ماندگار و پایدار جهت دشمنی و ستیز تبدیل شوند. از این رو عقلانیت راهبردی و منطق کاربردی در عرصه تأمین منافع ایجاب می کند که طرفین ضمن کم کردن و محدود سازی دامنه تنش ها با هم به سمت قابلیت پروری های دوجانبه سوق پیدا کنند. حال این تصمیم سعودی مبنی بر اتخاذ رفتار آشتی جویانه با ایران، می تواند در پی تغییر در نحوه آرایش گزاره های تصمیم گیری در دستگاه حاکمیت و سیاست خارجی این کشور باشد که نوید فصلی نو از کنش گری را از سوی ریاض در قبال تهران می دهد.
3- نباید فراموش کرد اظهارات محمد بن سلمان ولیعهد سعودی به عنوان مرد شماره یک تصمیم گیری در این کشور از حیث زمانی و در بُعد فضای دیپلماتیک در شرایطی بیان شده است که مذاکرات میان ریاض و تهران به میزبانی بغداد در روزهای گذشته در چند مرحله انجام شده و هم اکنون نیز در حال جریان می باشد. بنابراین با توجه به مفروض مذکور، این اظهارات بن سلمان از منظر تاکتیکی متأثر از روند مذاکرات می باشد. بطوریکه این رونمایی از این رویکرد رسانه از سوی بن سلمان می تواند عاملی تسریع بخش و هموارساز در این باره جهت مراحل بعدی مذاکرات به شمار آید.
4- این اقدام ریاض با توجه به درک صحیح آنها از شرایط منطقه ای در میدان های نفوذ در حوزه منطقه ای اتفاق افتاده است. در واقع سعودی جهت حفظ منافع و تحکیم جایگاه منطقه ای خود به عنوان یکی از سه مثلث قدرت منطقه ای در کنار ایران و ترکیه، سعی دارد با نزدیک شدن به ایران و کم کردن دامنه تنش ها و تهدیدات، ضمن تأمین منافع از وقوع شرایطی که منجر به آسیب زدن احتمالی به مصالح منطقه ای آنها شود جلوگیری به عمل آورد. در واقع سعودی برای اینکه بتواند در تعیین قواعد بازی منطقه ای دارای نقش ویژه ای باشد به این اقدام رسانه ای روی آورده است.
5- انگیزه ریاض برای برداشتن گام های موثر جهت حل و فصل منازعاتش با تهران تنها به مسائل و موارد تعارضی میان آنها در قالب ساختارهای سیاسی حاکم در دو کشور مربوط نمی شود؛ به بیان روشن تر اینکه علاوه بر دغدغه حل مؤلفه های تعارضی میان دو کشور، تهدیدات نوظهور منطقه ای در قامت بازیگران جدید، اتحادها و ائتلاف های نوپا نیز از جمله مواردی است که می تواند مورد توجه ریاض بوده باشد. چرا که احساس تهدید در این باره از سوی ریاض به مراتب بیشتر از تهران می باشد. در واقع ریاض به واسطه اتحادها و ائتلافهایی که با کشورهای عربی دارد در سال های اخیر با مشکلات عدیده ای روبرو شده است و دیگر نتوانسته به مانند گذشته بدون رقیب به نقش رهبری و هژمونیک خود بپردازد. از این رو آنچه ریاض با آن دست و پنجه نرم می کند تهدیداتی است که از سوی دوستان عربی خود با آنها روبرو است. با این اوصاف باید گفت چالش های ریاض در عرصه خارجی با شاخص منطقه ای، درون عربی می باشد. یکی از این دوستان و و متحدان ریاض، امارات است که در سال های اخیر به یک بازیگر نوظهور منطقه ای با رویاهای بزرگ تبدیل شده است. اگرچه ابوظبی همواره در معادلات منطقه ای کنار ریاض بوده و به ایفای نقشش پرداخته، اما کنشورزی های ابوظبی در این سال ها تنها به عرصه همکاری و مشارکت با سعودی در راستای اجرای طرحهای منطقه ای ریاض ختم نشده است. بطوریکه در برخی موارد حتی پا را فراتر نهاده و اصول و چارچوبهای اتحاد و ائتلاف را نیز نادیده گرفته است. در واقع ابوظبی سعی دارد تا ایده بازیگری بدون ریاض را با رهبری منطقه ای خود در قالب و شکل تازه ای طراحی کند. حقیقت امر این است که ابوظبی در این سال ها اگرچه در میدان های منطقه ای حضور داشته و در جستجوی منافع خود بوده اما آنچه بیش از پیش ابوظبی را متهورتر کرده تا به فکر ائتلاف سازی های منطقه ای بدون وابستگی و حضور ریاض باشد عادی سازی روابطش با تل آویو است که با نام «توافق ابراهیم» در محافل سیاسی شناخته می شود. به نحوی که ادعای تشکیل محور منطقهای جدیدی میان کشورهای امضاکننده توافق ابراهیم توسط امارات به جای محورهای منطقهای تاریخ گذشته، بنا به گفته «عبدالخالق عبدالله» مشاور محمد بن زاید، ولیعهد امارات نمونه عینی و واقعی این تلاش های پراتیک ابوظبی می باشد، که ریاض تلاش دارد با راهبرد تنش زدایی با تهران، ضمن صیانت از اقدامات منطقه ای خود در برابر برنامه های امارات، موانع و محدودیت های عملیاتی – اجرایی را در این عرصه تدارک ببیند و به نوعی نقشه های امارات را نیز خنثی و بی اثر کند.
6- به نظر می رسد ریاض از طریق تنش زدایی با ایران در یمن بطور محسوس به دنبال کنترل ابوظبی و ایجاد سدی در برابر زیاده خواهی های آن در جنوب یمن باشد؛ به بیان بهتر، ریاض با مشخص کردن مسیر تلاش های سیاسی خود در یمن از طریق تنش زدایی با تهران، سعی خواهد کرد در دوران پسا تنش زادیی با ایران ضمن حل و فصل مناقشات با صنعاء و دستیابی به یک راه حل با در نظر گرفتن قواعد بازی برد – برد و منفعت دو سویه، با فراغت از شمال و جبهه های نبرد تحت سیطره شمال، بر جنوب و اقدامات ابوظبی متمرکز شود. با این حال مفروض دیگری نیز در این باره وجود دارد اگرچه غیر واقعی به نظر می رسد اما نباید آن را نادیده گرفت. این مفروض بر این مبنا است که این احتمال را می توان در نظر گرفت که ریاض بعد از عادی سازی روابط با تهران و حل منازعات با صنعاء و رفع موانع موجود، روند همکاری با صنعاء با مشارکت و مساعدت نظارتیِ تهران جهت بر هم زدن معادلات ابوظبی در جنوب را کلید بزند. بطوریکه در گذار از شرایط سیاسی – میدانی در شمال، معادلات میدانی در جغرافیای جنوب را با آرایش جدید رقم بزند.
7- ورای نکات گفته شده در این باره و مفروضات تحلیلی بیان شده باید تأکید کرد که تصمیم سعودی به تغییر لحن و چرخش های پارادایمی در قبال ایران براساس ملاحظات مبتنی بر سیاست خارجی قابل تعریف می باشد؛ بطوریکه بر پایه نکات علمی و بر مبنای نظریات در علم سیاست و روابط بین الملل، سیاست خارجی عرصه مراقبت و صیانت از منافع ملی، امنیت ملی و بیشینه سازی منافع و همسودسازی عرصه های داخلی و خارجی در یک راستا با هدف تأمین حداکثری منافع می باشد که با رویکردهای نسبی گرایانه در تصمیم گیری و دوری از مطلق انگاری و ذات انگاری معنا می یابد. از این رو سعودی با در نظر گرفتن محاسبات مبتنی بر تأمین منافع یعنی هزینه – منفعت(Cost - Benefit) و تبیین اهداف و مطابقت آنها در فرایند متن(Text) و زمینه(Context) در عرصه سیاست خارجی، تصمیم به اتخاذ و اقدامات تحول بخش گرفته است.